کد لوگوهای سه گوشه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درباره ما

www.faater110.ir

.:: نویسندگان ::.

مدیر وبلاگ: پلاک [66]


صراط الحمید [57] (@)

تسا 110 [36] (@)

خاکریز [12] (@)

تمّار [5] (@)

افسر جنگ نرم [40] (@)

مرصاد [78] (@)

متکلم وحده [23] (@)

فرهنگ قرآنی [1] (@)

چادر خاکی [4] (@)

حجاب فاطمی [55] (@)

به سوی موعود 1 [14] (@)

شهید313 [90] (@)

زینبی ام [0] (@)

علی.. [5] (@)


آرمانخواهی انسان، مستلزم صبر بر رنجهاست؛ پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمانها، یاد بگیر که در این سیاره ی رنج، صبورترین انسانها باشی. (شهید آوینی) تماس با ما

ذکر امروز
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

قرآن آنلاین به همراه ترجمه گویا

اسلام کوئست

دروس اخلاق استاد محمد شجاعی

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

آستان قدس رضوی

مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
جامعه مهدوی

مجموعه کلیپ صوتی
«جامعه ی مهدوی»
دانلود کنید:

معیارهای جامعه ی مهدوی در کلام استاد پناهیان

نحوه تربیت صحیح در جامعه مهدوی چیست؟

امام زمان علیه السلام، به خاطر چه کسانی غایب است؟

جامعه مهدوی بدی ها را ذوب می کند

در جامعه مهدوی نگاه عوامانه وجود ندارد

در جامعه مهدوی نفاق، ذلیل می شود

در جامعه مهدوی، مردم به هم محبت دارند

محبت، اسم دین من است

امام شناسی خود را قوی کنید

منبع:
www.snn.ir

موسیقی وبلاگ
آمار بازدید
  • بازدید امروز: 330
  • بازدید دیروز: 98
  • کل بازدید: 452184
  • ...ابتدای سفرم شادی و غم توام شد
    شادی و غم غزلی شد، غزلی مبهم شد

     

    فاصله مشکل من بود، که در این جاده
    چارده مرتبه این فاصله کم شد، کم شد

     

    خم شد آهسته از اسرار ازل با من گفت
    گفت: ایوان نجف بوسه گه عالم شد

     

    بعد هم پشت همان پنجره رویایی
    چشم من محو ضریحی که نمی دیدم شد

     

    خواستم گریه کنم بلکه بر این زخم عمیق
    گریه مرهم بشود، خون جگر مرهم شد

     

    گریه کردم، عطش آمد به سراغم،گفتم:
    به فدای لب خشکت! همه جا زمزم شد

     

    آنقدر دور حرم سینه زدم تا دیدم
    کعبه شش گوشه شد آنگاه دلم محرم شد

     

    روی سجاده خود یاد لبت افتادم
    تشنه ام بود، ولی آب برایم سم شد

     

    زنده ماندم که سلامی به سلامی برسد
    از محمد به محمد که میسر هم شد

     

    من مسلمان شده مذهب چشمی هستم
    که درآن عاطفه با عشق و جنون توام شد

     

    سالها پیر شدم در قفس آغوشت
    شکر کردم، در و دیوار قفس محکم شد

     

    کاروان دل من بسکه خراسان رفته است
    تار و پود غزلم جاده ابریشم شد

     

    سالها شعر غریبانه در ابیات خودش
    خون دل خورد که با دشمن خود همدم شد

     

    داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم
    برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد

     

    یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
    یک قدم مانده به او کار جهان در هم شد

     

    بیت آخر نکند قافیه غافلگیرت
    آی برخیز ز جا قافیه یا قائم شد...

    شعراز سید حمیدرضابرقعی

     

    1




    موضوع:

    نویسنده : افسر جنگ نرم
    جمعه 92/10/13 3:41 عصر


    یک روز، یک حدیث
    تصویر برگزیده
    تصویر برگزیده
    دوستان